آخرین اخبار
کد مطلب: 113518
ماجراي پيدا شدن پيکر مطهر 15 شهيد
تاریخ انتشار : 1394/11/11 21:07:51
نمایش : 3465
بچه ها خسته شده بودند و چند روزي بود هيچ اثري از شهدا نبود. دست ها هم تاول زده بود و تاول ها هم ترکيده و خاک هم که روي زخم تاول ها مي ريخت، بدجور مي سوخت. براي استراحت کنار تپه اي دراز کشيديم.

بچه ها خسته شده بودند و چند روزي بود هيچ اثري از شهدا نبود. دست ها هم تاول زده بود و تاول ها هم ترکيده و خاک هم که روي زخم تاول ها مي ريخت، بدجور مي سوخت. براي استراحت کنار تپه اي دراز کشيديم. «خدايا! هرچه مي گرديم تمامي ندارد. بااينکه مطمئنيم بچه ها اينجا شهيد شدند و جا مانده اند، هيچ اثري از آنها نيست.» توي همين فکرها بودم و با سرنيزه بدون انگيزه زمين را مي کندم که يک دفعه احساس کردم سرنيزه ام به چيزي برخورد. خاک ها را کنار زدم. پوتين نظامي بود! اطراف پوتين را خالي کرديم. با دقت زمين را کنديم. شهيد بود.

تفحص شهدا ماجراي پيدا شدن پيکر مطهر 15 شهيد

بچه ها همگي شروع کردند تپه را که سنگر تانک بود، خراب کردند و هر چند دقيقه يک بار فرياد «يا زهرا» و «يا حسين» بچه ها، خبر از پيدا شدن شهيدي مي داد. آن روز پانزده شهيد پيدا شد. بالاخره معراج شهداي شرهاني بوي شهيد گرفت و شهدا شدند مونس بچه ها. سفره حرف هاي ناگفته سال ها را که کسي را محرم شنيدنش نمي ديديم، به آن روز باز کرديم.

 

 

راوي: محمد احمديان

 

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 



جهت عضويت در کانال های خبري سلام لردگان روی تصاویر کليک کنيد
پیوند
سايت رهبري

دولت

مجلس